داستان کوتاه Das Picknick im Park (پیک‌نیک در پارک)

سطح:
دسته‌بندی:‌

این داستان برای سطح A2 مناسب است و شامل جزئیات بیشتری دربارهٔ یک برنامهٔ روزانه است. شما در این داستان با عبارات مرتبط با برنامه‌ریزی، طبیعت و تعاملات اجتماعی آشنا خواهید شد و تمرکز بر استفاده صحیح از افعال در جایگاه درست در جمله است.

نکات آموزشی اولیه

  • زمان‌های گذشتهٔ فعل: در این سطح، استفاده از ماضی نقلی (Perfekt) برای توصیف اتفاقات گذشته بیشتر می‌شود. اگرچه ساختارهای ساده‌تر هنوز غالب‌اند، اما در ترجمه جملهٔ پایانی (hatten einen wunderbaren Tag) باز هم با گذشته ساده (Präteritum) فعل haben مواجه می‌شوید.
  • واژگان محیطی: کلمات مربوط به پارک و پیک‌نیک مانند die Decke (پتو)، die Wiese (چمن‌زار) و die Enten (اردک‌ها) را یاد می‌گیرید.
  • ساختارهای فعلی جدید: با افعالی که نیاز به حرف اضافه دارند (مانند sich freuen auf – مشتاق چیزی بودن) آشنا می‌شوید، که نشان‌دهندهٔ پیشرفت از سطح A1 است.
داستان کوتاه Das Picknick im Park (پیک‌نیک در پارک)
داستان کوتاه Das Picknick im Park (پیک‌نیک در پارک)

متن داستان: Das Picknick im Park

Lisa und ihre Freunde planen ein Picknick im Park. Am Sonntagmorgen packt Lisa einen Korb mit Brot, Käse, Obst und Saft. Ihr Freund Max bringt eine Decke, und Sarah nimmt einen Fußball mit. Sie treffen sich um 10 Uhr am Parkeingang.

Der Park ist groß und schön. Sie finden einen Platz unter einem Baum und legen die Decke auf die Wiese. Die Sonne scheint, und es ist warm. Lisa stellt das Essen auf die Decke, und alle fangen an zu essen. Sie lachen, reden und genießen den Tag.

Nach dem Essen spielen sie Fußball. Max schießt ein Tor, und alle jubeln. Sarah macht viele Fotos von der Gruppe. Später spazieren sie durch den Park und sehen einen kleinen See. Einige Enten schwimmen dort, und Lisa füttert sie mit Brot.

Am Nachmittag packen sie ihre Sachen und gehen zurück nach Hause. Sie sind ein bisschen müde, aber sie hatten einen wunderbaren Tag. Lisa sagt: „Wir müssen das bald wieder machen!“ Alle stimmen zu und freuen sich auf das nächste Mal.

ترجمه فارسی

لیزا و دوستانش برای یک پیک‌نیک در پارک برنامه‌ریزی می‌کنند. صبح یک‌شنبه، لیزا یک سبد با نان، پنیر، میوه و آب‌میوه آماده می‌کند. دوستش مکس یک پتو می‌آورد و سارا یک توپ فوتبال همراه دارد. آن‌ها ساعت ۱۰ صبح در ورودی پارک با هم ملاقات می‌کنند.

پارک بزرگ و زیبا است. آن‌ها جایی زیر یک درخت پیدا می‌کنند و پتو را روی چمن‌ها پهن می‌کنند. خورشید می‌تابد و هوا گرم است. لیزا غذا را روی پتو می‌گذارد و همه شروع به خوردن می‌کنند. آن‌ها می‌خندند، صحبت می‌کنند و از روز لذت می‌برند.

بعد از غذا، فوتبال بازی می‌کنند. مکس یک گل می‌زند و همه تشویق می‌کنند. سارا عکس‌های زیادی از گروه می‌گیرد. بعداً در پارک قدم می‌زنند و یک دریاچه کوچک می‌بینند. چند اردک در آنجا شنا می‌کنند و لیزا با نان به آن‌ها غذا می‌دهد.

عصر، وسایلشان را جمع می‌کنند و به خانه برمی‌گردند. کمی خسته هستند، اما آن‌ها روز فوق‌العاده‌ای داشتند. لیزا می‌گوید: «ما باید به‌زودی دوباره این کار را انجام دهیم!» همه موافقت می‌کنند و منتظر دفعه بعدی هستند.

این پست چقدر برایتان مفید بود؟

روی یک ستاره کلیک کنید تا امتیاز دهید!

میانگین امتیاز / 5. تعداد آرا:

امتیازی ثبت نشده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

اشتراک‌گذاری

واتساپ
تلگرام
پینترست
اسکایپ
لینکداین
فیسبوک
توئیتر
ایمیل
پرینت

داستان‌های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

راه‌های ارتباطی